آخرهای اسفند ماه یکروزرا روز درختکاری اعلان کرده بودند۰مدیر مدرسه آنروز در مورد حسنهای درخت ، درختکاری،جنگل،مدادیکه ما با آ ن مینوسیم،میزونیمکتی که رویش نشسته درس میخوانیم،تخته سیاهیکه رویش مینوسیم. خلاصه آنقدردرمزایای درخت سخنوری کرد که تصمیم گرفتم من هم باید درخت بکارم۰ا زمدرسه که بخانه رسیدم تمام درختهای نزدیک آ نرا نگاه کردم آ نکه ازهمه نزدیکتر بود در نظر گرفتم ۰ بلند وخوشترکیب دلم میخواست درخت منهم همینطور باشد بالای آ ن نمیتوانستم بروم ا زپله های پشتبام بالارفتم خودم را هم قد درخت مدیدم ولی دستم بان نمیرسید شاخها یش رابرای کاشتن بشکنم۰از پله ها بسرعت پایین آ مدم چشمم به بیل سنکین پدرم افتاد نوکش تیز ودسته ا ش باندازه کافی بلند آنرا برداشتم ، خودمرا از پله بالا کشیدم سراغ درخت مورد نظر رفتم۰ انتهای دسته بیل را در دست گرفتم آ نرا برای شکستن شاخه در نطر گرفته شده ا نداختم۰ بیل شاخه را شکست ومن نتوا نستم وزن آ نرا تحمل کنم در نتیجه مرا هم از جاه کند وپرت کردتوی باغ همسایه۰از درد بخودم میپیچیدم شیون میکردم که مادرم را دید م نفرینم میکند وباهمان شاخه ایکه خودم از درخت شکسته ام مرا میزند لباسهایم گلی شده بود۰بلندم کرد ،تمیزم کرد،تمام بدنم را برسی کرد، خلاصه متوجه شد دوتا ازا نگشتهای پای چپم شکسته ویا ازجایش در رفته۰پدرم که از کاربرگشت من هنوز گریه میکردم ۰پدر ، یکی ازا فراد فامیل را دنبال مردی فرستاد که بطورسنتی شکسته بند بود۰مرد میان سا لی بنام نیتعلی با هیکل درشت از فامیل شاه حسینی در ده که شغل اصلی آ نها گله داری بود۰آ نشب پا یم را جا انداخت ورفت۰پای من خوب شد ولی فصل درختکاری گذشت۰بعد ازسا لها نیتعلی یک روز مریض میشود ومیرود دکتر۰دکتر بیماریش را تشخیص داده مقداری دارو ودستور مصرف آ نرا باومیدهد۰نیتعلی در بین راه بجوی آ ب وسایه درختی میرسد کمی خستگی میکند،داروهایی که دکترداده از کوله پشی بیرون کشیده قرصها را میشمارد وحساب کرده متوجه میشود ده روزی باید مصرف کند تا خوب شود۰با خودش فکر میکند خیلی طول میکشد هرروز صبح، ظهر وشب بعد غذا آ نرا مصرف کندوقت ندارد باید هرچه زودتر خوب شود و گوسفندهایش را بسمت ییلاق حرکت دهد۰تصمیم میگیرد همه قرصها را یکدفعه بخورد۰خوردن قرصها همان ، بخانه نرسیدن واین دنیا را وداع گفتن همان ۰