برف سنگینی همه جا را پوشانده بود۰بیش ازیک هفته جاده بسته وهیچ وسیله نقلیه ای نمی توانست رفت وآمد کند۰پنجشنبه وجمعه گذشت فریدون ومن نتوانستیم برای حمام گرفتن وخرید موادغذایی به شهر برویم۰با کمک بچه های مدرسه وجوانان دیگرتلاش کردیم از ده تا جاده اصلی برف روبی کنیم۰شب ها چند تا جوان پیش ما می آمدند با هم حکم بازی میکردیم۰شبی حدود ساعت یک بعد نصف تازه سرروی متکا گذاشته بودم ودر خواب وبیداری بودم که صدای حیوانات مثل سگ ، خروس ، مرا از جایم پراند به سمت فریدون پریدم او را محکم حول داده وگفتم فریدون زلزله۰خودم بدون تلف کردن وقت لحافم را برداشتم بیرون پریدم۰چند لحظه بعد فریدون با لباس خواب کنار من ازسرما وترس می لرزید۰ لحافم را خواستم با او شریک شوم که متوجه شدیم زلزله تمام شده۰ با کمی ترس وارداطاقمان شدیم۰به فریدون پیشنهاد کردم لباس بپوشیم وگشتی در ده بزنیم اگر حادثه ای برای کسی افتاده کمک کنیم۰با هم به مسجد رفتیم۰ شبگردها وبعضی از مردم کناز حوض ایستاده بودند۰ ازآنها در مورد اینکه خرابی پیش آمده یا نه سوال کردیم۰خوشبختانه هیچ ا تفاقی بدی حادث نشده بود۰صبح فردا ازرادیو در خبرها آمد که زلزله ای با ریشترکم شهر بیجارو اطراف آنرا لرزانده است۰هفته ای بدو ن حمام گرفتن بدون لباس تمیز پوشیدن داشت مرا کلافه میکرد۰ صرفه جویی در مصرف غذا، سرمای بیش ازحد، ته کشیدن نفت بخاری مدرسه ، داشت روحیه مان را ضعیف میکرد۰ میرزاعبدالله یکی از جوانان فعال ده همراه برادرش شرکت تعاونی مصرف منطقه را اداره می کرد۰او درتمام فعالیت دسته جمعی شرکت می کرد۰دختر ناز شش ساله ای داشت که کلاس اول بود۰با میرزا عبدالله وچند تن از جوانان دیگر مشورت کردیم۰قرارشد دسته جمعی با بردن الاغ کمی نفت ومواد غذایی از شرکت تعاونی به ده بیاوریم۰از ده پنیران تا شرکت تعاونی که در مرکز شرکت سهامی زراعی فرح نزدیک ده مارنج کنار جاده قرار داشت چهار، پنج کیلومتری فاصله داشت۰دسته جمعی برای آوردن نفت وآ ذوقه حرکت کردیم۰سر وصورتمان را با شال بسته بودیم ولی سرما ی زیاد وبوران برف امانمان را بریده بود۰بیشتر راه را پیموده بودیم که متوجه ماشین جاده پاکن شدیم۰ازپشت سر ما غرش کنان می آمد۰حرکتمان در جاده آسانتر شد آما بوران برف خطرناک بودو چاره ای نداشتیم۰وقتی به شرکت تعاونی مصرف رسیدیم با کمک هم برفهای پشت درب را پاک کردیم۰میرزا عبدالله با تلاش زیاد قلفهای یخ زده را باز کرد۰ کر کرها که بالارفت مردم از ده مارنج برای خرید مواد غذایی ونفت صف کشیدند۰شب و تاریکی داشت از راه میرسید چهار پیت بیست لیتری نفت بارالاغ کردیم وآذوقه ها را به کول کشیدیم وراه افتادیم۰وقتی سرجاده ده رسیدیم فریدون معلم ده همراه تعدادی از جوانها چراغ بدست منتظرمان بودند۰آ ذوقه هاراا زکولمان برداشتند با هم سربالایی جاده را طی کردیم۰آن شب تا دیروقت با آواز خواندن وحکم بازی کردن گذشت۰
پنجشنبه که شد بچه هارا کمی زودتر تعطیل کردیم تا لباسها ی کثیفمان را جمع کنیم خودمان را به سر جاده برسانیم۰ مینی بوس کاک موسی را دیدیم بدون خاک به راه انداختن به سمت مارنج وموچش می رفت۰فریدون ضمن قفل کردن درب مدرسه گفت دفعه قبل وقتی خانه رفتم مادرم از توپرسید ۰خواست تا تورا با خودم به خانه ببرم۰ از راه باهم به خانه ما می رویم۰وقتی به شهر سنندج رسیدیم با اسرار فریدون به خانه آنها رفتم۰خانه بزرگی بود با چند اطاق. پدرش بالای هشتاد سال داشت۰مادرش هم ازخانمهای آزری بود با سنی کمی کمترازپدرش ۰تنها خواهر جوانش که اوهم معلم بود با پدرمادرش زندگی می کرد۰شش پسردیگر خانواده همهگی بزرگترازفریدون وخواهرش بودند۰ همهگی ازدواج کرده کار وزندگی وخانه خودشان را داشتند۰من هروقت یادم می آید با تمام قلبم می خواهم از این خانواده تشکر کنم۰تا آخر خدمتم هر وقت به شهر رفتم این خانه خانه من بود۰
به عنوان سپاهی ترویج وآبادانی درده کاری زیادی به خصوص زمستان نداشتم انجام دهم۰روزهای سرد زمستان را با حضور در کلاس وتماشای کلاس داری ونحوه تدریس فریدون به پنج کلاس می گذراندم۰ روزی به فریدون پیشنهاد کردم می توانیم کلاسها را به دو قسمت کنیم ومن یک قسمت را اداره کنم۰چند شبی روی برنامه درسها کار کردیم وآنرا روی کاغذ آوردیم۰قرار براین شد که کلاس اول ، کلاس سوم وکلاس پنچم را فریدون اداره کند۰کلاس دوم وچهارم را من۰با تمام علاقه به این کار ادامه دادم۰ یک هفته ای فریدون سرمای شدید خورده بود ۰تب ولرزشدید توان حرکت را ازاوگرفته بود ۰من ضمن اداره همه کلاسها اول تا پنجم باید ازفریدون هم پرستاری می کردم۰با کمک من اداره کردن کلاس ودرس برای فریدون خیلی آسان شده بود۰تصمیم گرفتیم روزهای پنجشنبه زودتر تکلیف شب دانش آموزان را تعیین کنیم وبا اولین مینی بوس خودمان را به شهر برسانیم۰بیشتروقتها درمینی بوس معلمهای دهات اطراف را که مثل ما به شهر میرفتند ملاقات می کردیم۰به طور خودبه خود طوری شد که معامهای پنج تا ده نزدیک که همه سنندجی بودند با هم به شهر می رفتند۰ با هم برمی گشتند۰ گاهی هم همان روز پنجشنبه با آخرین مینی بوس به دهی برمی گشتند و مهمان معلم آن ده می شدند۰تنها کسی که معلم نبود ولی با این جمع قاطی شده بود من بودم۰یک هفته هم نوبت فریدون شد معلمها به ده پنیران آمدند۰فریدون سنگ تمام گذاشت از مهمانها پذیرایی خوبی کرد۰عصر جمعه موقع خداحافظی یکی ازآنها برای شوخی ساعت مچی مرا براداشت وبا خودش برد۰چند هفته ای ازاین ماجرا گذشت نوبت آن معلم شد تا از ما پذیرای کند۰بعد از گذراندن آخر هفته با هم موقع خدا حافظی هیچ صحبتی از ساعت من نشد۰ اطرافم را نگاه کردم چششم به یک جفت میل ورزشی افتاد آنرا برداشتم کمی میل گرفتم با همانها بیرون آمدم۰ با خنده وشوخی میلها را با مینی بوس آوردم ۰ وقتی از مینی بوس پیاده شدیم تا بقیه راه را پیاده به سمت ده طی کنیم جوانی جلو آمد ومیلها که در کنار من قرار داشت از زمین بلند کرد۰ پیش ازاینکه من بگویم احتیاط کن یکی از میلها ازدستش افتادودسته آن شکست۰دلخور از کار انجام شده دسته شکسته میل در جیبم میل شکسته زیر بغلم ومیل دیگر در دست به خانه رفتم۰اول شب جوانی که دسته میل را نا خواسته شکسته بودبه مدرسه آمد واز کارانجام داده معذرت خواست۰به جای اینکه با میل ورزش کنم میل ورزش باستانی بارمن شد مجبورشدم آنرا به شهر ببرم بدست خراط ماهری بسپارم تا دسته شکسته را سر جایش بنشاند۰
آ خرهای ا سفند ماه برفها آب شده بود۰یعنی زمستان کوله بارش را بسته، داشت می رفت۰ با وجود سرمای صبح زودوبعد ازظهروشب هوای وسط روز آفتابی، ملایم وبوی بهار می داد۰پنجشنبه طبق معمول وقتی با فریدون سوار مینی بوس شدیم پیشنهاد کرد هوا خوب است بهتراست یک شادیانه در ده برقرار کنیم۰ازاو پرسیدم شادیانه یعنی چه؟چکار باید بکنیم؟گفت روزشنبه از شهرکمی شیرینی، قند وچای می خریم وسفارش می کنیم تا سرنا چی روز جمعه به ده پنیران بیاید۰اینکاررا کردیم۰فریدون روز شنبه موضوع شادیانه را سر کلاس با بچه ها به زبان فارسی وکردی در میان گذاشت۰بچه ها ازسروکول هم بالامیرفتند۰مخصوصان کلاس چهارم وپنچم داوطلب شدند تمام حیاط مدرسه را که بهترین جا برای گرد آمدن ورقصیدن میدانستند تمیز کنند۰شوروشوق حتی در جان پیرمردان وزنانی که باعصا خودرا می کشیدند افتاده بود۰دختران وپسران جوان زیادی آمدند وپیشنهاد دادند که حاظرند مبلغی کمک کنند برای پرداخت به سرناچی۰صبح روزجمعه وقتی حوله روی شانه به سمت حوض می رفتیم تا سر وصورت را با آب حوض صفایی بدهیم بچه ها وجوانان مشتاق رقص وپای کوبی دورمان جمع شدند وجلوی مدرسه آمدند۰ وقتی فریدون ومن صبحهانه می خوردیم ۰بچه های مدرسه همرا ه جوانان دیگر چند میز از کلاس بیرون کشیدند۰ بساط چای وشرینی را روی آن چیده بودند۰اولین باری بود که شوق شادی را در بین مردم ده می دیدم۰دختران جوان که لبا س کردی تمام رنگ ازپیچه سرشان تاکفش پایشان،چشم را نوازش میداد، صدای جرینگ جرینگ پولک های دوخته شده دورپیچه، گردنبند پولک ومرک دور گردن ، پولکهای دور دست وپا ، پولکها ی دوخته شده روی جلیقه، همراه راه رفتن موزون۰تپش قلب را تند میکردوشادی آفرین بود۰با کمی خجالت بشقا ب شیرینی یا غذایی که خودشان یا مادرنشان پخته بودند می آوردند۰زنان ومردان میان سال وجوان تمام قد لباس کردی پوشیده بودند۰امروز مثل روزهای دیگر نبود که شلوارشان کردی باشد وکت پوشیده باشند یا کلاه سرشان باشد۰تقریبان همه مردم ده جلوی مدرسه جمع شده بودند۰حتی بضی از جوانها که در شهر کار می کردند برای برگذاری شادیانه به ده آمده بودند۰سورناچی ازهمان سرخیابان وقتی از مینی بوس پیاده شد شروع کرد۰سربالای را با سرنا زدن بالامی آمد۰جوانان به استقبالش رفتند همراه رقص خنده وشادی به حیاط مدرسه وارد شدند۰چند دقیقه ای فریدون آنهارا به داخل اطاقمان بردباپیاله ای آب ومی حالشان را جا آورد۰صدای آهنگین سرنا در کوه می پیچید همچنانکه بدن دختران وپسران جوان کرد ۰دست در دست هم قدمها هماهنگ، شانه ها وسینه ها لرزان دورهم می چرخیدند، می رقصیدند ومی خندیدند۰فریدون ازهمان اول جای خودش را درصف رقص تعین کرد ولی من جلوی درب مدرسه روی صندلی نشسته بودم ازرقص وآن همه زیبای لذت می بردم۰خانم کدخدا آمد به سراغم وگفت تو چرا نمی آیی برقصی؟ گفتم من که بلد نیستم۰حرفم هنوز تمام نشده بود که دستم را گرفت ومحکم کشید۰ از جایم کنده شدم مرا به داخل صف برد ودستم را به دست دخترش داد۰دختر ومادرمرا هماهنگ با بقیه می بردند۰پاهایم درهم می پیچید، دستها یم را دخترو مادربه زورهماهنگ می کردند۰شانه هایم با تاخیر بالاوپایین می رفت۰آنروز بسیار خوش گذشت ۰برای من فراموش نشدنی است۰