سفراول

سفرکردن،جاهای مختلف را دیدن ، با دیگرمردمان نشست وبرخاست کردن ، به متلهاوضرب المثل آنها گوش کردن،برایم خیلی لذتبخش بود۰درسالهای پنجاه سفرهای دانشجویی باب شده بود۰جوانان بسیاری ازمعلمان، دانشجویان، کارگران دو یا چند نفری کوله پشتی به کول می کشیدند وساده پیاده وسواره به ایرانگردی وتحقیق دست می زدند۰گاهی این گروها تحقیات خودرا به نام سفرنامه به ثبت می رساندند۰من هم چنین فکرمی کردم۰دوربرخودم بین جوانان آشنا وفامیل دنبال همراه می گشتم۰تابستان داشت از راه می رسید باید تعطیلات با حقوقم را استفاده می کردم۰محمود خواهر زاده ام که چند سالی از من کوچکتر بود۰با هم بزرگ شده بودیم ۰همپای کوهنوردی وهمنبرد شطرنج۰تازه ازهنرستان فنی دیپلم گرفته را برای سفرانتخاب کردم۰سفرپانزده روزه دیدارازمنطقه آزربایجان وکردستان۰کوله پشتی بردوش خانه کنارحسینیه را ترک کردیم۰ بااشتیاق سفرپیش رو حرکت از میدان شاهپورعبوراز پارک شهروخیابان ناصرخسروخرید بلیط به مقصد تبریزبا شوروهیجانی خاصی انجام شد۰نیم ساعتی منتظر شدیم تا کارگران بنگاه مسا فربری تی بی تی بارها ولوازم مسافران را روی سقف و جعبه بغل اتوبوس قراربدهند وطناب پیچ کنند۰اتوبوس با صلوات مسافران حرکت کرد۰ قرارگذاشته بودیم دررستورانهای بین راه غذا نخوریم۰ بیشتر مواد غذایی ساده بخریم لقمه درست کنیم وتناول کنیم ۰اتوبوس هرجا برای چای ، نهار، شام توقف می کرد، ما بیرون از رستوران لقمه آماده می خوردیم سعی داشتیم به گویش، پوشش، خانه های اطراف دقت کنیم۰مغازه های اطراف توقف اتوبوس را تماشا وبرخورد مردم را در نظر بگیریم ۰اتوبوس فقط سه بار برای نهار وچای بعد ازظهرونزدیک شهرتبریز برای شام توقف داشت۰اتوبوس ا زشهرهای بزرگ وکوچک به سرعت عبورمی کردوحسرت گشتی زدن درآنها را برایم می گذاشت۰وقتی به شهر تبریز رسیدیم هواهنوزروشن بود۰روزهای بلند تابستان وملایم۰ درهمان اطراف گاراژ که بخشی ازمرکزشهربوداطاقی گرفتیم شب را به صبح رساندیم۰دو روزتمام ازصبح زودتا دیر وقت شهرتبریزرا با پای پیاده ، مینی بوس ، کرایه دوچرخه ازشمال تا جنوب ، شرق به غرب ، پارک شهربسیار زیبا، بازارقدیمی سر پوشیده شهر، بازارفرش وطلافروشی، شهرصنعتی تازه سازکنارشهر، دانشگاه ، مناطق تاریخی دیدن کردیم۰
پایان روزدوم وقتی خسته ،ازحال رفته ، به مسافرخانه برگشتیم، تصمیم گرفتیم به شهرما کوسفرکنیم۰باسفربه ماکو یک روزتابستانی را گذرندیم۰منطقه خوی را پشت سرگذاشتیم هوا بطورکلی تغیرکردخنک شدودلپذیر، شب را درشهرخوی گذراندیم ۰صبح زود راهی شبستربه آروزی دیدارازشرفخانه وقسمت شرق دریاچه رضاییه کفش وکلاه کردیم۰اتوبوس خیلی لکندی وقراضه بود وهمه جوربویی هم میداد۰به زورتوانستیم خودمانرا به محل نشستن که شاگرد راننده نشانمان داده بود برسانیم۰مردم محلی همراه مرغ ، سگ وگوسفند سواربراتوبوس بودند۰حدود ظهربه شهرشبستررسیدیم۰با کمی گشت زدن درشهرچیز قابل دیدن ولذت بردن ازهنر معماری یا هنرکارها ی دستی خبری نبود۰گویا بیشترهنرهای دستی که درخانه های گلی منطقه توسط زنان ودخترها ی محلی بافته می شد به بازارشهرهای بزرگ مثل تبریزورضاییه صادرمی شد۰مردم نشسته در قهوه خانه محلی ازبهترین صنایع دستی منطقه مثل فرش وگلیم وجاجیم می گفتند ولی ما چیزی ندیدیم۰پرسیدیم می خواهیم به شرفخانه برویم؟ یکی ازآنها گفت آنجا خبری نیست ،کارتان چیست برای رفتن؟ گفتم دوست داریم ازسمت شرق دریاچه رضاییه را ببینیم۰مینی بوس رنگ ورورفته ای که روبروی قهوه خانه پارک بود نشان داد وگفت، یک ساعت دیگربه طرف شرفخانه حرکت می کنیم۰ موتورمینی بوس با قاروغورتکانهای شدید به چرخاندن سویچ جواب داد وروشن شد۰وا قعن ماشین مشدی ممدلی بود۰تا به شرفخانه برساند سروصدایش لذت مسافرت را ازما گرفت۰خانه ها گلی وپراکنده خیابانها خاکی ،ساحل شنی با گردسفید نمک، گرمای هوا چندین برابرشده بود۰همه ازگرما فرارمی کردند به سایه پناه می بردند۰کسی در ساحل دیده نمی شد۰اول فکرکردیم چیزی برای خوردن پیدا کنیم۰تنها مغازه محل بسته بود۰قبل ازمسافرت تصوردیگری درمورد شرفخانه داشتیم۰مثل سواحل شمال پرازقایقهای کوچک وبزرگ، رستوران وقهوه خانه های زیاد ، بازار فروش لوازم شنا ، خانه وپلاژ برای اجاره، مردم زیادی که برای شنا آمده۰اما هیچ خبری نبود۰تنها دونفری شناگران ساحل دریاچه بودیم۰وارد آب رفتیم، درعمق کم دنبال هم کردیم، کمی آب بهم پاشیدیم، عمق آب نا شناس بود۰ کمی در آب جلو رفتیم عمیقتر شدولی ا زکمربالاترنیامد۰آ ب شوروخیلی نمکی دریاچه که وارد دهانمان شده بود زود به شدت تشنه مان کرد۰آبی وجود نداشت۰لبا س پوشیده نپوشیده خودمان را به نزدیکترین سایه درختان رساندیم۰آب سر وصورت خشک شد وپودرنمک روی موی سر، ابروها، دورچشمها طوری چسبیده بود که مثل دوپیرمرد میماندیم۰در سایه که نشسته بودیم وفکر می کردیم تشنگی وگرسنگی را چگونه رفع کنیم۰چشمم به بادامی افتاد۰آنرا برداشتم وشکستم مغزدوقلو داشت یکی را به محمود دادم ودیگری را به دهان انداختم۰سرم را بالا کردم دیدم درختانی که سایه شان برسرمان می باشد پرازبادام است۰همه شن وخاک بود ۰ازسنگ خبری نبود ، لنگه کفشهایمان را به سمت شاخه پر بادام پرت کردیم۰تازه بود همراه نمک دور لبمان خوشمزه۰گرسنگی را کمی رفع کرد اما به تشنگی افزود۰به سمت آبادی رفتیم ازمردم محل آب خواستیم۰ازجایی برای بیتوته کرد ن شب پرسیدیم۰جواب منفی بود۰خودمانرا با همان مینی بوس به شبستررساندیم۰در شهر شبسترهم نماندیم وعازم خوی شدیم۰در شهرخوی دنبال مسافرخانه گشتیم یا جا نداشتند ویا به دلیل دیروقت بودن درب را بازنمی کردند۰بی پناه کنارخیابان مانده بودیم۰تصمیم گرفتیم بجای بدون بالاپوش کنارخیابان ماندن باهروسیله ای که شده خودمان را به رضاییه برسانیم۰مدتی کنار خیابان استادیم شاید اتوبوسی۰ مینی بوسی۰وسیله شخصی، تانکری مارا به رضاییه برساند۰خلاصه وا نتی از راه رسید دست بلند کردیم با شک وتردید کمی جلوتر ترمز کرد۰ جلو رفتم ۰گفتم می خواهیم به رضاییه برویم۰مبلغی برای کرایه پیشنهاد کرد پذیرفتم وسوار شدیم۰وقتی مصافتی را طی کردوازشهر دور، تازه متوجه بوی تعفنی که از پشت وانت به داخل میرسید شدیم۰پوست روده بارزده بود۰به دلیل خرابی وپیچ در پیچی جاده چندین بارمرگ را مزه مزه کردم۰ساعت سه نیمه شب بود که به رضاییه رسیدیم۰از وانت پیاده شدیم ۰سرگردان که به چه سمتی برویم ماشین پلیس ازراه رسید ومحاصره چند پلیس قرارگرفتیم۰بعدازسوالهای بسیاروجوابهاییکه برای پلیس دندانگیرنبود۰ما را تا درب مسافر خانه ای همراهی کردند ۰درب بسته بود پلیس درب زد۰درب بازشد مسافرخا نچی کرایه تخت را پیشکی گرفت وراهمان داد تا وارد شدیم۰نمی دانم اسمش چه بود سوله بزرگی با تختهای زواردررفته وخوفتگانی که هیچ تکانی نمی خوردند۰
وقتی درازکشیدم ازخستگی چیزی متوجه نشدم۰هوا روشن شده بودکه صدای ناله تختها وراه رفتن مسافران بیدارم کرد۰محمود را صدا کردم بعد ازشستن سروصورت مسافرخانه کذایی را ترک کردیم۰ازکوچه وارد میدانی شدیم۰میدان میوه وتره بارمی ماند۰کسی کنارچرخی که بخارازآن به هوا می رفت به ترکی چیزی فریاد می زد۰ما که از گرسنگی چشممان دنبال خوراکی همه جا را زیر نظر داشت به سمت چرخ روان شدیم۰شیرداغ و نان تازه داشت خوردیم وخوشمزه بود۰روزاول ازشهر، ساختمانهای قدیمی، بازار قدیم وسرپوشیده دیدن کردیم۰روزبعد دوچرخه کرایه کردیم تمام کوچه پس کوچه شهررا آرام آرام رکاب زدیم و تماشا کردیم۰چند خیابان مرکزی شهر، ساختمان ها و معماری کاملابا خیابانها ی اطراف متفاوت بود۰درمرکز شهرپوشش مردم مثل تهران خانمها با دامن ومردان با کراوات بودند۰اما درکوچه پس کوچه های اطراف پوشش مردم یا سبک ترکی آزری بودیا کردی وکرماجی۰تنگ غروب خسته ازگردش با دوچرخه ضمن اینکه فکرمی کردیم برای شام چگونه ازخودمان پذیرایی کنیم محمود تا رفت غذا تهیه کند۰ من درگوشه میدان به تیر چراغ برق تکیه داده بودم وتما شگر۰فریادهای پی درپی وبدون وقفه جوانی مرا به خود جلب کرد۰مدتی کشید تا حلاجی کنم چه می گوید۰تازه نمی دانسم یعنی چه؟ او فریا میزد( قاپوزبیر بیش قران) کنجکاویم به من جرات داد تا ازخانمی که آن نزدیکی عبورمی کرد۰بپرسم آن شخص برای چه مثل مرغ سربریده اینطور پر وبال میزند وفریاد می کند؟ اوجوا ب داد فروشنده آن کوت هندوانه است وبازاریابی می کند۰معنی فریادش این است که هندوانه یکی پنج قران۰روزآخردررضاییه صبح به بند که محل تفریح جوانان بود وحوادث جنگی فرانی را پشت سرداشت رفتیم وبعد ازظهر به ساحل دریاچه۰ساحل کاملابا شرفخانه فرق داشت۰شنا گران فراوانی آمده بودند۰به گستردگی منطقه مازندران نبود ولی خوب بود،خوش گذشت واستراحت کردیم۰
شهربعدی مهاباد که دیدنش برایمان جالب بود ، گویش مردم فرق کردوپوشش آنها بیشترکردی بود۰دربازاروخیابا نها مغازه ها با عرضه لوازم مورد نیازمردم برا ی زندگی تفاوت را فریاد می کرد۰ازساختمانهاومعماری جدید به جزچند ساختمان اداری خبری نبود۰بازارقدیمی بیشترازچند مغازه با سقف چوبی ودود زده نبود۰با دیدن نوع کالاهای عرضه شده می شد فهمید شغل مردم بیشتر دامپروری وکشاورزی به سبک سنتی می باشد۰روز بعد مهاباد را به سمت شهرسقز ترک کردیم۰پیاده قسمتی ازشهر دیدن کردیم۰نصفه روزی بیشترنماندیم۰شب خودمان را به بانه رساندیم۰دیدن شهر با معماری مثل هم ونداشتن چیزهای جدید برای دیدن کمی حوصله می خواست و تجربه خاص که ما نداشتیم ۰
وقتی ازبانه سواراتوبوس شدیم تا خودمان را به سنندج برسانیم۰خوشحالی خاصی داشتم۰مثل اینکه می خواهم به دیدن فامیل بروم۰برای محمود ازبازارسرپوشیده قدیم ، از بیرون آمدن دختران وپسران جوان هرعصر وقدم زدن بین میدان شاه تا ا قبال، از وجود دوسینما ، ازرقص کردی ، ازمسافرخانه روشن که جایگاه ثابت من بود گفتم ، ازگردنه خطرناک وجاده پیچ در پیچ مریوان، ازده پنیران وشرکت سهامی زراعی فرح، از سرپرستی کردن کشاورزان برای نشاندن درختان آلو وزردآلو در زمینهای شرکت ،از رابطه دوستانه ای که با مردم روستاهای اطراف داشتم، طوری که ازنحوه دست گرفتن ابزارکشاورزی باورانشان شده بود من کشاورززاده هستم وآشنا به کار کشاورزی۰وقتی به سنندج رسیدیم بدون سرگردانی به مسافرخانه روشن رفتیم وازطرف اداره کننده آن مورد استقبال قرار گرفتیم۰اطاق راحت وتمیزی دراختیارمان گذاشت۰به همان گرمابه ای رفتیم که صبح زود روز اول وردم به سنندج ازسرما پناه برده بودم۰سرزده وبدون خبربه خانه فریدون رفتیم۰خواهرش به گرمی ازمااستقبال کرد، ازپدرش خبری نبود، گویاسالیست که دارفانی را وداع کرده ، مادرش درکنجی پیرانه وشکسته نشسته بود۰سلام واحوال پرسی تمام شد جویای فریدون شدم۰مادرش خوشحا ل شروع کرد به تعریف کردن که فریدون نامزد کرده وبزودی عروسی می کند۰خواهرفریدون که خودش معلم بود برایمان تعریف کرد که امسال دومین سال است فریدن برای گذراندن دوره ۲۴۰ ساعته به کرمانشاه رفته وآخرهفته ها برای دیدن مادر ونامزدش می آید۰آدرس فریدون در کرمانشاه را گرفتیم واز مادروخواهرش خداحافظی وآروزی سرگرفتن عروسی وخوشحالی برایشان کردیم۰دوروز به همه جاهای شهرکه از قبل دیدنش برای من با ارزش ویا خاطراتی داشتم سر زدیم۰با مینی بوس موسی به ده پنیران رفتیم۰دیدن دوباره منطقه ، مناظر، درختان کوچکی که در خاک نشانده بودیم وحالانهال جوانی شده بود، زنده کردن خاطرات دعوای رحمانی با روستاییان موچش همه مثل اینکه در خواب دیده باشم۰ازنظرم می گذشت۰فردای آن روز به کرمانشاه به عشق دیدن دوستان قدیم ومرکزاستان کرمانشاهان سنندج را ترک کردیم۰
با دیدن ستون شعله پالایشگاه شرکت نفت کرمانشاه نشان ازاین داشت به مرکز استان نزدیک هستیم ۰من قبلاچند دفعه به این شهرمسافرت کرده وتقریبا باتمام کنار گوشه آن آشنا بودم ازطاقبستان گرفته تا بازارسرپوشیده ،از قصرشرین تا دیزل آباد ولی اینبار فرق می کند درسفرهای قبلی هیچوقت نمی خواستم کسی را دراینجا پیدا کنم ۰زمانیکه آدرس محل اقامت فریدون را پیدا کردیم عصرپنچشنبه بود۰یک اطاق بزرگ ازیک مدرسه دراختیاردانشجویان ۲۴۰ ساعته قرار داده وآنها واقعا دانشجویی زندگی می کردند۰کف اطاق را فرش کرده ورختخوابهارا کنارهم در فاصله کمی پهن وهرکدام یک ساک یا چمدان برای لوازم شخصی داشتند۰چند دستگاه چراغ خوراکپذی کناراطاق قرارداشت۰فریدون منتظرمان بود می گفت خواهرم تلفنی خبرآمدن شمارا داده۰من ومحمود در میان دانشجو معلمانی قرارگرفتیم که خودشان را آماده می کردند تا اول سال تحصیلی درمدارس راهنمایی هرکدام در رشته تخصوصی اداره کننده کلاسی باشند۰هیچکدامشان حاضرنشد ند جمعه به دیدن خانوادها یشان بروند۰بعد ازخوش وبش اولیه با هم مشورت کردند وتصمیم گرفتند برای شام خودشان غذا بپذ ند۰ازمن ومحمودخواستند تا شب همانجا بمانیم ۰ما درنزدیکی گارا ژاتوبوس که درخیابان اصلی شهربودا طاقی اجاره کرده بودیم۰اسرارهمگی مارا تسلیم کرد که شب را درکنارآنها بمانیم۰من با فریدون به مسافرخانه رفتیم واطاق را پس دادیم۰وقتی برگشیم سفره ها که فریدون می گفت همیشه جدا جدا پهن می شده ودو یا سه نفره غذا می خوردند سرتا سری شده بود همه نوع غذاهم چیده شده بود۰تا آخرشب خوردیم ، نوشیدیم ، شطرنج وحکم بازی کردیم ،آواز کردی گوش دادیم وکردی رقصیدیم۰روزجمعه از فرط خستگی تا دیروقت خوابیدیم وشاید بیهوش بودیم۰هنوزدرپتویکه دوستان کرد برای استراحت بمن داده بودند بیهوش پهلو به پهلومی شدم شنیدم فریدون با دوستان دیگرش درمورد شب و شام وپذیرای مشورت می کند۰انها تصمیم گرفتند به باشگاه معلمان استان بروند وبرای شب جا بگیرند۰بعدازظهردرحال صبحانه خوردن بودیم که فریدون با دوست دیگرش برگشت وازگرفتن جا درباشگاه خبرداد۰ بعدازظهرهوا کمی که خنک شد دسته جمعی به طاق بستان رفتیم خیلی خوش گذشت۰ میزوگروه ما درباشگاه معلمان خیلی زودانگشت نما شد۰بعضی ها که مستی شب گذشته هنوزازسرشان نپریده بود با اولین پیاله خنده های بلند می کردند وگاهی ازجا بلند می شدند ومی رقصیدند۰باشگاه معلمان جای آبرومندی بودهمه با خانواده آمده بودند به جزگروه ما۰آخر شب برای بعضی تاکسی گرفتیم وخودمان قدم زنان به مدرسه رفتیم۰همان شب سعی کردیم ازهم پیاله ها ی ازحال نرفته خود مخصوصا فریدون خدا حافظی کنیم۰زمان زود گذشت پانزده روزرا با گشتی زدن درشهر قصرشیرین ودیدن مرزایران وعراق با خرید چند جعبه نان برنجی کرمانشاهی به پایان رساندیم به نهران برگشتیم۰