از مادرم شنیدم که اصلاعجله نداشتم مهلت لازمه داده با حوصله بدنیا آمدم۰ خوب آ ن روز قرار براین بود مادر وعموی خواستگار خواهر بزرگم برای خواستگاری بیایند ۰اولین داماد گرفتن درآ نزمان برای خانواده خیلی مهم بود۰درضمن پدرم هم مباشر ارباب ده وهم کشاورزی میکرده۰من آ ن خانه محل تولدم را کاملا یادم میاید۰این خانه اطاقی بزرگی داشت با سه تا درب،ازطرفی با یک پله میرفت حیاط پشتی که در یک گوشه آ ن باربند محل نگهداری حیوانات وستونی از علفهای خشک بنام تایه قرار داشت۰ ازهمین جا بکوچه ای میرفت وآ خرش بجوی آ ب و مزرعه ها میرسید۰ درب جلویی به حیاط کوچکی میرسید معمولاتابستانها آ نجا پشبند میزدند وخانه های ده همه تقریبا مثل هم بصورت دایره ای دورهم قرار داشتند۰درب وسطی با دوتاپله وارد اطاق مهمانی و انبارآ ذوقه میشد۰مادرم همه خا نه را آ ب وجارو میکند ،برای مهمانها غذا میپزد ، ازمهمانها پذیرایی میکند، مادربزرگم که مامای قابلی بودرا نیز از دو جحت دعوت میکند اولا بخاطرمراسم خاستگاری دختر اولش و ثانین ممکن است من د نیا را با وجودم مزین کنم۰پاسی از شب میگزرد اولین قرار مدارهای خواستگاری انجام میگیرد۰ مادرم اطاق مهمانی را برای زایمان خودش آماده کرده مادر بزرگم را صدا میکند دیگر ناله هایش بلند میشودکه مهمانهای مرد خانه را ترک مکنند بعد چند دقیقه صدای گریه اینجانب حضورم را اعلان میدارد و مادرداماد که برای خواستگاری آمده به خواهر دیگرم که فقط هشت سال داشته میگوید بخاطر مادرت ناراحت نباش برایت یک برادر بدنیا آورده۰ اول بهمن ماه بود هفت بار برف باریده همه مردم خوشحال زیرا تابستان امسا ل آ ب زیاد است وکشاورزی بسیار خوب در سا ل۱۳۲۷شمسی.