وام کشاورزی

شهرستان مریوان در دامنه کوه قرارداشت ویک خیابان اصلی۰هرجای شهر بودی می توا نستی دشت ، کوه ، بیابان ومزا رع اطراف را ببینی۰تنها ساختمان دو طبقه اداره کشاورزی بود۰چیپ اداره کشاورزی جلوی اداره توقف کرد۰رختخواب پیچ وساکم را برداشتم پشت سرحاجی زاده وارد اداره شدم۰ اداره کشاورزی شش کارمند داشت۰ یک نفر مستخدم بود وبقیه کارهای اداری میکردند۰حاجی زاده مرا به رییس اداره معرفی کرد۰رییس گفت ما تصصمیم داشتیم یک سپاهی ترویج به ده سرواباد که به کردی (سول آ وا می گفتند) برای اداره کردن یک کتاب خانه بفرستیم۰چون هنوز جای مناسبی برای دایرکردن کتابخانه پیدا نکردیم۰آ قای سپاهی ترویج می تواند درکارهای اداری کمک کند۰ حاجی زاده اداره را ترک کرد۰من ماندم تعدادی آدمهای جدید، مکان جدید۰آ قای رییس یک صندلی نشانم داد۰ گفت آن صندلی را کنار این میز بگذارآ قای اسد به شما می گوید که چه کار باید انجام بدهی۰اداره داری دو طاق بود ۰اطاق رییس واطاق بقیه کارمندان۰ساعت کار اداره تمام شد۰ من کجا باید میرفتم وشب را کجا به صبح می رساندم ۰رختخواب پیچم را با اجازه رییس در انباری اداره گذاشتم وهمراه کارمندان بیرون آمدم۰اسدهمکارم گفت در قمست وردی شهر یک مسافرخانه هست اگر زودتر به آنجا سربزنی ممکنه برای امشب جایی پیدا کنی۰تمام شهررامدت نیم ساعت گشتم هیچ جایی یا چیزی نظرم راجلب نکرد۰ یک رستوران ، اداره ژندارمری ،چند قهوه خانه، دومسافرخانه وپادگان نظامی شهر که کمی دورتر قرارداشت۰ازاداره کننده مسافرخانه یک اطاق خواستم ۰اومرا به یک سالون بزرگ برد که تقریبان بیش از بیست تخت چوبی وفلزی نزدیک هم قرار گرفته بود وگفت برا ی مسافرهای موقت همین جا را دارم۰اطاقها به نظامی ها طولانی مدت اجاره داده شده۰روی نزدیکترین تخت نشستم صدای چرق، چرق وقیژ، قژ آن مرا یاد چرخ خرمن کوبی انداخت۰مو قع خوابیدن سعی کردم تمام وسایل قیمتی را درجای مخصوص بدنم مخفی کنم۰با دیدن آدمهایی که برای خوابیدن می آمدند تمام شب ازترس با یک چشم خوابیدم۰یکبارهم نزدیک بود با یکی ازآنها درگیرشوم۰موضوع در گیری مسافرخانه را با رییس اداره در میان گذاشتم۰اواجازه دا د تا زمان پیدا کردن اطاقی درهمان ادراه بخوابم۰

بعد ازتعطیل شدن اداره هیچ جایی نداشتم بروم۰ با اجازه رییس اداره تا پیدا کردن اطاق در همان اداره می خوابیدم۰ چند روزی را برای شناخت بیشتر شهر کوچه وخیا بانهای آ نرا پیمودم۰ قسمت جنوبی خیابا ن اصلی زمین فوتبال خاکی وجود داشت که جوانها با کفش ولباس معمولی بازی میکردند۰سمت غرب شهرجاده ای بود که به دهکده بایوه وباشماق مرزایران وعراق منتهی میشد۰ مردم دوطرف این منطقه مرزی با خرید وفروش وقاچاق اجناس مفتلف مثل چای ، بنزین، رادیو ضبط ، توتون، سیگار، مشروب،اسلحه،لباس وخیلی چیزهای دیگرکه برای دیدن انها چشم دقیق وآشنایی با مردم را نیاز داشت زندگی می کردند۰اجناس قا چاق معولان از طریق کوهستان ، راهای پوشیده ازجنگل بلوط توسط مردانی که جنسهارا بار قاطر ویا به کول می کشیدن جا به جا می شد۰مرزبانها وژاندارمری خیلی موی دماغ مردم می شد۰زمین کشاورزی آ بی زیادی نداشتند۰کشاورزان بیشتردر قطعه زمینهای کوچک کوهستانی بصورت دیم کشت میکردند۰در دامنه کوها تاکستانهای انگورسیاه دیم بود که محصول آن بیشتر برای ساخت مشروب به کارخانه ای در کرمانشاه برده می شد۰لباس مردم کاملان کردی سنتی بود حتی کارمندان اداره لباس محلی می پوشیدند۰یک روز پیاده به سمت باوه باشماق رفتم ۰ شنیده بودم درسه کیلومتری این جاده خاکی دریاچه آب شیرینی وجود دارد که گریزه نامیده میشود۰ روز آفتابی بود وهوا نسبتن گرم۰وجود آب دریاچه ، پروازپرنده گان گوناگون، سرسبزی منطقه کمی روحیه به من داد۰ ازراه که رسیدم دستم را درآب شوستم سرد نبود مشتی آب به صورتم زدم ومزه مزه کردم شیرین وگوارا بود۰ا طراف را نظراندا ختم کسی مشاهده نمی شد۰لباس ازتن برکشیدم وتنی به آب زدم۰هرگزچنین شنایی همراه ترس نکرده بودم۰ عمق آب ناشناخته بود وتنهایی۰تصمیم گرفتم بعداز کا راداره درکوهای اطراف که پوشیده ازدرختان بلوط بود کوهنوردی کنم۰ لیاس وپوتین نظامی بالارفتن از راههای ناشناخته روزاول زیاد راحت نبود۰اما روزهای بعد بیشتربه عمق جنگل می رفتم ومناظر بشیارزیبا یی را می دیدم۰
یک روز تنگ غروب که ا زکوه پایین می آمدم متوجه چیپ نظامی شدم که راننده وا فسری درآن نشسته بودند۰ با ادای سلام نظامی به افسرمربوطه ازکنارآنها گذشتم۰چند قدمی جلوتر نرفته بودم که ا فسرازچیپ پیاده شدومرا صدا کرد۰درجوابش برگشتم با کوبیدن پاها بهم وسلام نظامی دیگراحترام گذاشتم۰دستش را برای دست دادن درازکرد بعد ازمعرفی خودش گفت من افسروظیفه شهرمریوان هستم۰تمام سپا هی دانش، بهداشت ،عدالت ترویج وآبادانی دهات اطراف از نظر نظامی تحت فرماندهی من میباشد۰چند روزی است که دژبانها شهر گزارش می دهند شما به کوهستانهای اطراف می روی۰کار بسیارخوبی است۰من هم خیلی دوست دارم کوهنوردی کنم ۰دو موضوع بسیار مهمی هست که باید بدانی۰اول اینکه درکوهستانهای جنگلی منطقه خرس وحشی زندگی میکند در زمستانها تا نزدیکی شهرهم دیده شده اند۰موضوع دوم بین کشورما وعراق تازه جنگ فروکش کرده ونظامی های دو کشور همه جای منطقه ممکن هست باشند ۰اگر روزی به دست نظامیهای اعراقی اسیربشی باید یک اسیرجنگی برای نجات تو به آنها بدهیم ومعلوم نیست چه مدتی دراسارت آنها بمانی۰نشانی محل کارش را بمن داد وگفت هرگونه گرفتاری برایت پیش آمد به من سر بزن تا برایت حل کنم۰فوری گفتم دنبال اطاق می گردم۰با روی گشاده گفت چندتا ازگروهبانهای اداره من یک خانه را در بست اجاره کرده اند۰فردا به اداره بیا تا هم بیشتربا هم آشنا شویم وشاید اطاق اضافی داشتند تو توانسی با آنها زندگی کنی۰فردا طبق قرارم با ا فسروظیفه که اوهم مثل خیلیها پس ازگرفتن لیسانس دوره خدمت نظامی را سپری میکرد به اداره رفتم۰با هم صحبت بسیاری کردیم چند ماهی ازخدمتش باقی نمانده بود۰بسیار فعال بود وسخت مرا قب تا مشکلاتی برای سپاهیان تحت فوماندهیش پیش نیاید۰همان شب ساک ورختخوابم را به یک پادگان کوچک که خانه دربستی بود بردم۰خانه چهاراطاق داشت که ازگل ،آجر، تیروچوب ساخته شده بود۰درهراطاق دویا سه نفر زندگی می کردند۰همه نظامی بودند ولی هیچ چیزخانه نظمی نداشت۰ا جارخانه سهم من بیست وپنج تومان بود۰
خبرناگهانی بود۰درمن شوروهیجانی بوجود آورد۰از نشستن پشت میز، با دفتر وقلم ور رفتن نجاتم می داد۰دیدن جاهای مختلف ،آشنا شدن با مردم منطقه، حساب وکتاب، وام کشاورزی به مردم روستا دادن۰اسد همرا ه یکی دیگراز کارمندان اداره ودونفراز مردم محلی دراداره با دوکیف پرازپول نقد داخل جیپ نسته منتظرمن بودند۰ازراه که رسیدم اسد گفت امروز به ده چشمییرمیرویم۰شب همانجا خانه مدیرعامل شرکت تعاونی می مانیم۰به کشاورزان وام داده وروز بعد برمی گردیم۰من بدون هیچ پرسشی داخل جیپ پریدم وراه افتادیم۰ازشهربیرون آمده بودیم دیگرازجاده اسفا لتی پرازچاله چوله خبری نبود۰منطقه کوهستانی بود۰ ازکنار ده سرو آباد( سول آوا ) که محل وا قعی خدمت من محسوب میشدعبور کردیم۰با وجود اینکه روزبود هرتخته سنگی درجاده اسد وبقیه افراد داخل جیپ را نگران همراه ترس میکرد۰ من بی خیال ونا آشنا به مساییل منطقه بودم۰ ازاسدعلت نگرانی را پرسیدم۰ در جوابم گفت پول زیادی همراه ما می باشد۰ در منطقه گروهای مسلح زیاد است بعضی موقع ازحمله به جاهای مختلف برای بدست آوردن پول یا اسلحه دریغ نمی کنند۰ساعت ده صبح بود که به یک قهوه خانه رسیدیم ۰چای ،نیمرو، پنیروعسل محلی غذای کاملی شد که سیرمان کرد۰ جیپ را همانجا گذاشتیم وباید بقیه راه را با قاطرکه چند تن از مردم محلی آورده بودند طی می کردیم۰آفتاب گرم داشت جایش رابا نسیم خنک غروب کوهستان عوض میکردکه به ده چشمییر رسیدیم۰مردم محل به پیشواز آمده بودندو با دیدن مردان خودشان وما خوشحال بنظر می رسیدند۰در ب حیاط خانه مدیرعامل ده که باز شد بوی پهن ومتفوع حیوانات نشان ازاین داشت که وارد طویله شده ایم۰کمی که نگاه کردم وجلوتر رفتم درست بود ۰خانه دو طبقه گل ،خشت وچوبی بود۰طبقه اول محل زنگی حیوانات وطبقه دوم محل زنگی انسانها بود۰مردم زیادی جمع شدند۰اسد وهمکارش ومن هم شروع به کار کردیم تا پاسی از شب همه ا فراد قابل وام گرفتن راثبت نام کردیم۰دیروقت شب بود که اسد مردم را با ا لتماس وخواهش به خانه هایشان فرستاد۰من ازخستگی به زور چشمهایم را باز نگه می داشتم۰برای مسواک زدن وتوالت رفتن ما را به سرحوض بردند۰حوض یک چشمه بود کنارمسجد که دورش را دیوار کرده وبه عنوان حمام استفاده می کردند۰ کمی دور ترازحوض چندتا توا لت که ازسنگ وچوب ساخته شده فقط مردها می توانستند استفاده کنند۰خانمها درپس خرابه یا چاله های اطراف ده این مشکل راحل می کردند۰

قرار شد ا سد، همکارش ومن در یک اطاق بخوابیم۰به هرکدام یک تشک،لحاف ومتکایی داد ند۰هوا زیادی خنک بودوگرمای بخاری هیزومی مطبوع ۰در موقع خوابیدن متوجه اسدوهمکارش شدم که هریک کیسه ای پارچه ای سفیدازکیف بیرون کشیدند تا سردرون آن شدند وازداخل گره زدند۰من بی تجربه ونا آشنا با محل زندگی که انسانها وحیوانات درزیریک سقف با فاصله کمی ازهم باشند نداشتم ۰ختسته بودم وناچارخودم را زیرلحاف انداختم۰شاید بیش ازیک سا عت نتوانستم دوام بیاورم۰همه بدنم آتش گرفته۰کک وشپش گویا دیگر مرا نیش نمی زدند بلکه داخل قلب وروحم شده بودند۰افسوس که دم صبح نه از گرمای بخاری خبری بود و نه ازهیزم۰ خانه نا آشنا بود۰از خارش وسوزش همه بدنم لحظه ای آرام نداشتم۰هرازچند گاهی ازپنجره کوچک اطاق به بیرون نظرمی انداختم شاید اثری ازروشنایی سپیده دم نمایان باشد۰لحظه ها به تلخی وسختی سپری می شد۰لباس پوشیدم وبه آرامی بیرون اطاق خزیدم۰اولین آوازخروس صاحب خانه به من قوت قلب داد که سپیده زده ومی توانم راه را به سمت دامنه کوه پیدا کنم۰صدای سگی بلند شد دیگر سگها همصدای کردند۰کمی احساس ترس داشتم۰ شبگرد های ده مرا دیده وشناخته بودند۰برای دورتر شدن ازده وپیدا کردن جای خلوت شروع به دویدن کردم۰وقتی آنقدرازده دور شده بودم که فکر می کردم دیگر کسی مرا نمی بیند۰ با وجود اینکه هوا سرد بود۰تمام لباسهایم را از تن بیرون کردم شروع به تکان دادن ۰ آنهارا خوب تکان دادم ده متری از آنجا دویدم ودوباره تکاندم۰لخت مادر زاد بودم بدنم هیچ جای سالم ندا شت همه تاول تاول شده وورم کرده بود۰هوا دیگر روشن شده بود۰شعاهای طلایی خورشید ازپس کوهای سمت شرق دیده می شد۰من زیبایی طلوع خورشیدرا بارها در کوهای زریندشت دیده بودم۰ولی انگارزیبایی طلوع خورشید این بار فرق داشت۰فرق داشت برای اینکه سرزمین دیگری بود ،فرق داشت برای اینکه از نیش کک وشپش نجات پیدا کرده بودم ، فرق داشت زیرا برهنه بودم۰
حالانیش ونفوذ سرما داشت مرا به لرزوامی داشت ۰درجا می زدم ومی رقصیدم۰به سرعت لباسم را پوشیدم۰چندین تپه ماهوره را پشت سرگذاشتم۰ دردامنه بعدی کوهپایه متوجه موجودات زنده ای شدم۰درآن روشنایی صبح زود زن ومردی همراه الاغی به تاکستان خود می رفتند۰تاکستان درهمان نزدیکی بود۰ به سمت آنها رفتم ۰ با سلام وسری تاکان دادن متوجه شدم ازدیدن یک نظامی درآن موقع روزتعجب کرده وترسیده اند۰با کمی صحبت کردن که من ازطرف اداره کشاورزی برا ی وام دادن به ده چشمییرآمده ام۰ خیالشان کمی راحت شد۰مرد رفت داخل تاکستان یک خوشه بزرگ انگورسیاه چید وبه من داد۰انگور خنک وشیرین بود۰ ازآنها خداحافظی کردم ۰ گرمای آ فتاب لذت بخش بود وقدم زدن دردامنه کوه لذت بخشترکه بده رسیدم ۰اسد وهمکارش بیدار شده بودند ۰ میگفتند نگران من شده بودند۰گفتم رفته بودم قدم بزنم۰آ نروز وام کشاورزی مردم ده چشمییر را دادیم وبرگشتیم به شهر مریوان۰هر هفته به یک ده میرفتیم۰تمام روستاهای هورا مانات مثل ژیان ،آریان، کیگلان چشمییر، برییر راوام کشاورزی پرداخت کردیم۰ درده ژیان وقتی شروع کردم به ثبت نام کردن مردم متوجه شدم که اول نام همه مردم ده با خر شروع می شود۰ تعجب کرد م وطاقت نیاوردم با اسد موضوع را در میان گذاشتم ۰اسد اول اظهار بی اطلاعی کرد۰کدخدا که متوجه سوال من وجواب اسد شده بود۰ با لهحه زیبایی گفت آقا جان این جا یک ده دورافتاده است وقتی ماموراداره ثبت ا حوال آمد تا به مردم شناسنامه بدهد۰نمی دانم به اوپول ندادند یا خوب پذیرایی نکردند۰اوهم اینطوری شنا سنامه ها را صادر کرده۰ اسد دروقت دیگری گفت درروستاهای کردستان از این مورد زیاد است۰
از جمله اتفاق ناگوار وبسیار خشنی که افتاد در روستاه برییربود۰همه کارها به خوبی پیش میرفت تا هنگام پرداخت پول۰تعدادی از مردم روستا به نحوه پرداخت وام اعتراض کردند۰حرفشان این بود که چرا به افراد فامیل کدخدا ومدیرعامل شرکت تعاونی وام بیشتری پرداخت شده است۰من که ازنحوه پرداخت اطلاعی نداشتم وفریادها به زبان کردی را متوجه نمی شدم در گوشه ای ناظرایستاده بودم۰فریادها هرلحظه خشن وخشنتر می شد۰ناگهان همه ازجایشان جهیدند وازحیاط خانه مدیرعامل بیرون زدند۰ با مشت ولگد به جان هم افتادند وچوب وبیل اسلحه دعوا شد۰سر ودستها شکسه شد۰ اسد بسیار ترسیده بود۰چون مردم معترض میگفتند کدخدا با اسد ومدیرعامل شرکت تعاونی برای نا عادلانه پرداخت کردن وام دست به یکی کرده اند۰اسد، همکارش ومن با کمک تعدادی ازجوانهای طرفدارمدیرعامل ازبی راهه فرارکردیم۰دیگراز قاطر خبری نبود۰خودمان باید وسایلمان را کول می کشیدیم۰با ساعتها پیاده روی در کوره را ه ها خودمان را به قهوه خانه رساندیم۰اسد برای راضی کردن ما گفت اشب شام مهمان من هستید۰همکار اسد رانندگی چیپ را بعهده گرفت۰ساعت هشت ونیم شب بود که با سرو صورت ، لباس کثیف وخاک الود به شهررسیدیم۰به تنها رستوران شهر رفتیم۰ بعد از شستن سروصورت وکمی مرتب کردن لباسمان
دور میزی نشستیم ودستورغذا دادیم۰غذا تازه روی میز قرارگرفته بود وداشتیم در مورداتفاق ده برییر صحبت می کردیم۰ناگهان متوجه ورد دو دژبان قوی هیکل به سالن رستوران شدم۰دودژبان قول پیکر لحظه ای بعد بالاسرمن ایستاده بودند۰یکی ازآ نها سرش را کمی پایین آورد وگفت سرکار شما باید با ما به دژبانی بیایی۰اشاره کردم به اسد وهمکارش و گفتم تازه از راه رسیم همراه این آقا یان به یکی ازدها ی اطراف برای وام دادن رفته بودیم۰وقتی غذا خوردم خودم میآیم به دژبانی۰ دژبانها منتظرسوال وجواب بیشتر نشدند۰از دو طرف دست ولباس مرا گرفتند که به زورمرا به دژبانی ببرند۰من فوری بی اختیار دست اندا ختم به پایه میزو محکم آنرا گرفتم۰انها مرا کشیدند که ببرند میز از جا کنده شد وهمه غذا ها ی روی میز به هم ریخت۰با پا درمیانی اسد پایه میز را رها کردم۰عصبانی، گرسنه، خسته ،ترسیده تقریبان تمام وزنم روی دژبانها بود که به دژبانی رسیدم۰دژبانها درب سلولی را باز کردند ومرا به داخل آن انداختند۰من مثل یک حیوانی کتک خورده وگیج کنج قفس نشستم وبه فکر فرو رفتم۰بعد ازچند دقیقه اسدرا جلوی میله های سلول دیدم۰صدایم کردوگفت بابا چه خبرشده چرا غذای ما را ریختی روی زمین؟ ادامه داد من با افسر دژبانی موضوع راکاملان توضیح دادم ولی بای منتظر افسروظیفه که سر پرست نظامی شما می باشد باشیم۰هنوزصحبتهای اسد تمام نشده بودا فسرمربوطه رسید۰درهمین زمان دژبانی درب سلول را باز کرد۰بعد از سلام واحوالپرسی خیلی ساده افسروظیفه ابراز تاسف کرد وگفت به دلیل نظامی بودن شهر دژبانها سختگیری زیادی میکنند۰
آ قای مهندس امامی مدیر کل کشاورزی استان کردستان چند روز بعد برای بازید وحل پاره ای مسایل به مریوان آمد۰گفت رییس اداره از کار ومرتب بودن شما خیلی تعریف میکند۰ من به شما درشرکت سهامی فرح نیاز دارم ۰ تا بعدازظهر با صاحب خانه ات تصفیه حساب کن لوازمت را بردار که ترا با خودم ببرم۰آ خرآزر ماه سال ۱۳۴۹ بود۰