عروسی درمحمدآباد

ا متحانات تجدیدی با مو فقیت تمام شد۰من دوباره به زریندشت برگشتم وباید آ مادگی خودم را برای خدمت سربازی اعلان می کردم۰فصل پاییز داشت ازراه میرسید۰استراحت میکردم۰وگاهی هم به کونوردی میرفتم ویاکتاب می خواندم۰قاسم پسرعمو مصیب که اوهم درامتحانا ت قبول شده بود پیش من آ مد۰ چند روزی باهم گذراندیم۰ باهم قرارگذا شتیم به گرمساررفته خودمان رابرای خدمت سربازی معرفی کنیم شاید دوره سربازی باهم باشیم ۰هفته ای گذشت ۰من مدارک لازم برداشتم با هم به گرمساررفتیم۰هوا در گرمسار گرم بود۰میوه فراوان جند روزی به عمو مصیب برای چیدن، کوت کردن وبارزدن خربزه کمک کردیم۰عمو مصیب با کامیونی که خربزه رابارزده بود ۰قاسم ومن با ماشین سواری به تهران برای فروش خربزه رفتیم۰عمومصیب هروقت به سفربرای کاری یا دیدن فامیل می رفت۰ همیشه می گفت گزک آ بم است نمی توانم بمانم فردا برگشت۰ولی قاسم ومن دوروزی بیشتر درتهران ماندیم۰قاسم که پسر بزرگ عمومصیب بود همیشه پول به اندازه کافی برای خرج کردن داشت۰چندروزی که با هم تهران می گشتیم اوهزینه رفت وآمد، سینما وغذا خوردن را پرداخت می کرد۰موقع برگشتن با تاکسی به میدان خراسان رفتیم۰منتظر شدیم تا قنبرپسر قاسم ا لکایی که تازه ازکویت برگشته وباپولی که آورده بود ماشین بنز خریده ومسا فر کشی میکرد رسید۰قنبرهمان کرایه را ازما میگرفت ولی تا ده محمد آبا د می برد۰قاسم ومن مسافرجلوی ماشین بودیم۰ ازسردره که منطقه کوهستانی بین ایوانکی وگرمساربود می گذشتیم ۰ شب شده بود وتاریک۰برای این منطقه داستانهای جنگی بسیاری تعریف می کردند۰ سردره را پشت سرگذاشتیم جاده هموار بود ماشین سرعتش زیاد که ناگهان صدایی ازآن بلند شد۰قنبربه ترمز فشار آورد ماشین کمی جلوتر ایستاد۰قاسم ازقنبر پرسید صدا چه بود؟ قنبر جواب داد قالپاق یکی ازچرخها افتاد۰خودش پیاده شدو ازهمه مسافرها خواست تا به اوبرای پیدا کردن کمک کنند۰همه جا را گشتیم درمیان تاریکی ، بوته گزوشورسخت بود که پیدا کنیم۰خلاصه یکی ازمسافرها آنرا پیدا کرد۰ قاسم وقتی قالپاق رادید سرش رادرگوش من گذاشت وگفت قالتاق این است من چند بار دیدمش ۰چون نمی دانستم چه شکلی هست بر نداشتم۰گفتم اسمش قالپاق است نه قالتاق هردو با صدای بلند خندیدیم۰
درده محمد آباد کارزیادی نداشتیم تا انجام بدهیم۰من چند تا کتابی که با خودم داشتم تمام کردم۰ قاسم گاهی با جوانان ده تیغی والیبال بازی میکرد۰شبها معمولان فامیل جمع می شدند تا با ورق حکم بازی کنیم۰یکی ازهمان روزها به ا دا ره ژا ندا رمری گرمسار رفتیم۰درمحل ا داره ژا ندارمری دوستان وهمکلاسیهای قاسم برای معرفی آمده بودند۰ بعدازمعرفی به دوستان قاسم جمعی به وجودآ مده بود مملوازشوخی ، خنده، وتعریف خاطرات زمان دبیرستان۰ روز معرفی نهایی رفتن به سربازی تعین شد۰ ا فسری با برگه ای دردست جلوآمداسم ا فراد را خواند وبرگه ای به دست ما داد۰ دربرگه تاریخ صدور، تاریخ معرفی ، محل معرفی، وقید شده بود که موهای سربا نمره دو تراشیده ویک عکس ازفرد مربوطه گوشه آن چسبیده بود۰همراه بعضی ازدوستان جدید برای خوردن ناهاربه رستورانی رفتیم ۰دوستان قاسم سنگ تمام گذاشتند دستورغذاهای مختلف ونوشید نی گوناگون دادند۰پاییزداشت ازراه می رسید۰عصرکه خورشید نقاب شب به رخ می کشید۰سوزسرمای پاییزی مجال ماندن در کوچه خیا بان را نمی داد۰ازطرفی گرمای بخاری اعلادین نوشیدن چای گرم، حکم بازی کردن ما را به خانه قاسم می کشید۰شب بعد ازشام حسین شاه حسینی داماد قاسم مثل هرشب برای بازی حکم آمد۰ هما نطورکه گردهم نشسته حکم بازی می کردیم حسین گفت چون ماه محرم چند هفته دیگر شروع می شود برادرم احمدهمین هفته جمعه میخواهد عروسی کند۰همه برادرها ازفردا دست به کار می شویم تا جمعه عروسی برقرارشود۰آ نها که شش برادرتنی ویک برادرناتنی بودند دامداری وکشاورزی می کردند به جزرستم که پاسبا ن بود۰حسین یاد آوری کرد همه ما با این کار احمد موا فق هستیم به ا وازنظرمالی کمک می کنیم ۰ولی حسن جورا بلو که برادرنا تنی است نه تنها کمک نمی کند بلکه می خواهد دعوا راه با ندازد گفته عروسی را به عزا تبدیل می کند۰حسین میگفت هیچکاری ازپیش نمی تواند ببرد ما شش نفرهستیم۰ به نظرم خیلی اعتما د به نفس داشت ومصمم آ مد۰مبلغی پول به قاسم داد وازمن هم خواست تا برای خرید کارت دعوت عروسی فردا با قاسم به شهربروم۰صبح قبل ازرفتن به شهرحسین همراه برادرش احمد که می خواست داماد شود به خانه عمو مصیب آمدند تالیست ا سامی مهما نها را تهییه کنیم۰همان روز مهما نها را لیست کردیم، کارت خریدیم، کارتها را نوشتیم ، تا آخرشب حسین همراه برادرانش سواربرموتورسیکلت به دست مهما نها رساندند۰حسین ازخانواده عمو مصیب ومن دعوت کرد تا فردا صبح برای خوردن صبحانه به خانه او که درهمسایگی انها بود برویم۰موقع خوردن صبحانه آ قای داماد هم آمد لقمه ای خورد وگفت من صبهانه خوردم۰ فقط آمدم تا از دلیل وقاسم بابت نوشتن وآماده کردن کارت دعوت تشکر کنم ۰دروقت رفتن روبه من وقاسم کردوگفت صبح جمعه خیلی زود ازشما میخواهم به خانه ما بیایید به همه کارها به برادرها یم کمک کرده ومراقب اوضاع باشید۰
قاسم ومن روز پنجشنبه کت شلواروپیرآ هنمان را به اطوشویی دادیم وتقریبان خودمان را آ ماده کردیم۰صبح جمعه هنوز توی رختخواب بودیم که حسین آمد از قسمت خراب شده دیوارباغ عمومصیب پرید وگفت قمار بازها هنوز خوابیدن؟ بلند شین من امروز با شما کار دارم۰قاسم جواب دادمی خواهیم صبحانه بخوریم۰حسین گفت خواهرت با خانمهای دیگر خانه داماد صحبهانه راآ ماده کرده وهمه با هم آنجا دعوت هستیم۰من هروقت ازجلوی خانه این فامیل ایلیاتی می گذشتم کنجکاویم گل میکرد که بدانم داخل آن چه میگزرد۰ ازدرب بزرگی واردشدیم۰خانه منظم همراه چنداطاق دریک قسمت وجود نداشت۰بلکه اطاقهایی بصورت جدا جدا طوری ساخته شده بودکه یک دایره در وسط آنها تشکیل شده ۰پشت خانه ها باغ انجیروآناربود۰ زمین خاکی دایره شکل وسط خانه ها خیلی خوب جارو رآب پاشی شده بود۰وقتی ما وارد خانه می شدیم متوجه چند سگ بزرگ گله شدم که جلوی این خانه خوابیده بودند ورفت آمد عابرین را زیر نظر داشتند۰ سفره صبحانه خیلی مفصل چیده شده وتمام غذاهامثل پنیر، ماست سفت ، کره ، شیربرنج ، سرشیرهمراه نان تافتون تازه حسابی مزه می داد۰عروس خواهرحسنعلی فری بود که درقسمت دیگری ازده زندگی میکردند۰قرارشد بعد صبحانه خرجباروخوانچه به خانه عروس ببرند۰قاسم ومن همراه آنها نرفتیم۰به کمک جوانهای دیگرهمه جارا با قالیهای ایلیاتی وگلیم نقش فرش کردیم۰ حسین رفته بود تا مطرب وسازودهلی بیاورد۰ولی یکی دیگر ازبرادرها شخصی را با ماشین ازپی شیرعلی به ده شه سفید فرستاده۰شیرعلی ازوسط راه گروه خرجباروخوانچه را باسازودهل شوروحالی داده ۰گروهی درقسمت دیگر باغ ا نجیر باخشت وگل اجاق درست میکردندومشغول جابجایی دیگهای سیاه بزرگ ،طشتهای برنج خیس شده ودیگرابزارپخت غذا برای نهاروشام مهمانها بودند۰ظهرشده بود قرار شد بسا ط نهار آماده شود وبه مهمانها غذا که آبگوشت بود داده شود۰شیرعلی همراه گروهش جایی رابرای خودشان درنظر گرفتند و مستقر شدند۰بچه ها ی ده ازدر دیوار بالامیرفتند ۰وقتی صدا خوش سازودهل بلند شد بعضی شروع به رقصیدن کردن وبچه هاهمدیگررابه وسط میدان هول می دادند۰چندساعت بعد ازنهار به قاسم ومن گفتند باید داماد را برای رفتن به حمام دامادی همراهی کنیم۰قا سم به من گفت زیاد خودمان را قاطی حمام رفتن داماد نمی کنیم بهتراست دورادور مرا قب اوضاع باشیم وحسن جورابلو را زیر نظر داشته باشیم۰حسن جورابلو را تمام روز ندیده بودیم ۰باوجود اینکه خانه اش روبروی حمام ده وهمسایه دیواربدیوارخانه داماد بود۰در نتیجه ما وارد حمام نشدیم به آ ب انبار قدیمی تکیه دادیم ومنتظر تا داماد ازحمام بیرون آ مد۰از حمام تا خانه داماد فاصله زیادی نداشت ۰درهمین فاصله کم شیرعلی وگروهش با سازودهل هیجان زیادی به عروسی دادند۰ فامیل ودوستان داماد مرتب نقل همرا ه پول خرد سرش هواش میکردند۰وبچه ها دا خل خاکها دنبال پولهای خرد زیر پای بزرگترها می گشتند وگاهی هم دعوا میکردند۰ جوانها جلوی داماد رقص چوب میکردند۰ خانمها جلوی داماد رقص چادر می کردند۰همین فاصله کوتاه یک ساعت بیشترطول کشید۰ خلاصه داماد به خانه رسید۰درقسمتی ازحیاط دا یره شکل برایش تخت دامادی درست کرده بودند۰پول ونقل ریختن سر داماد، رقصیدن گروهی پسران ، زنان ودختران ، وبعضی ازپسران که بلد بودند تا باباکرم برقصند حسابی مردم راسرگرم کرده بود۰من که سرا پا محو تماشای هنرنمایی بودم گرمای نفس قاسم را پشت گوشم احساس کردم ۰اوبه من گفت اگر دیرکنیم ممکن است اتفاقی که منتظرش بودیم بیا فتد۰تا سرم را برگرداندم حسن جورابلو را چوب بدست د رمیان درختان انجیردیدم ۰باهم رفتیم پیش حسن جورابلو بعد ازسلام واحوالپرسی اوشروع کرد به رجزخوانی وبد وبیراه گفتن به برادرهایش۰ قاسم ومن تلاش میکردیم آ رامش کنیم۰نزدیک به یک ساعت با اوحرف زدیم تا کمی آرام شد اورا به خانه اش بردیم ومجبور شدیم تا آخرشب خانه او بمانیم وپلوی عروسی را با حسن جورابلوخوردیم۰فردای آ ن روز من به تهران رفتم تا کاری پیدا کنم۰