آ یین مسلمانی!

منطقه زریندشت مانند یک دره که حبله رود دروسط آ ن جاری ودو رشته کوه از رشته کوههای البرز بطور موا زی آ نرااحاطه کرده ۰چهار ده بزرگ بنا م ا نزاها ، آ تشان ، مزدا ران ، دهگردان وایستگاه زریندشت این منتطقه را تشکیل میدهند۰تا بستانها مردم درسراسر دره پخش درخانه های باغی زندگی میکردند وزمستانها دوباره به ده باز میگشتند ۰این منطقه فقط یک دبیرستان تا سطح کلاس نهم در ایستگاه زریندشت داشت۰ روزاول مهر ماه ا زاین چهار ده همه بچه ها پیاده ویا با دوچرخه برای ادامه تحصیل باین دبیرستان میامدند۰البته تا قبل فرستادن سپاه دانش به منطقه بجز ده انزاها مدرسه ابتدایی هم فقط درایستگاه زریندشت بود۰من از کلاس پنجم ا بتدایی تا کلاس نهم در این منطقه تحصیل کردم۰همراه برادر کوچکم که بدبستان میرفت از دهگردان پیاده میامدیم روزهای خیلی سرد که تا شاید زیربیست درجه میرسید برای جلوگیری ازنفوذ سرما شال بلند پدرم که از پشم شتر بافته شده بود بدو قسمت کرده همرکدام بخشی از آ‌نرا بدورسر وگردن خود پیچیده وقتی بمدرسه می رسیدیم در قسمت دهان وبینی ما قشرضخیمی از یخ بسته شده بود۰بهترین معلم این دوره تحصیلم معلم ریاضی بنام نیشا بوری که انسان وبا سواد بود۰ مدیرمدرسه هم کاراداری میکردولی بنظر من انسان کاردان وشایسته ای بود۰ بقیه معلمها فکرمیکنم فقط دوره مدرسه مقدماتی راگزرانده که باید در مدارس ابتدایی تدریس کنند ولی بدلیل نداشتن دبیربا تحصیلات دانشگاهی آ نها را به مناطق دور ازمرکز میفرستادند۰این معلمها برای تدریس درسهای مختلف هیچگونه ابتکاری نداشتند ۰درکلاس حاظر میشدند یک گوشه روی صندلی مینشتند ودستورمیدادند یکی از دانش آ موزان چندصفحه از کتاب رو خوانی کند بقیه دا نش آ موزان گوش بدهند۰هفته بعد باید دانش آ موزان میامدند جلوی تخته سیاه درس مربوطه را ازحفظ جواب میدادند۰اگر دانش آموزی به دلیلی نمیتوانست جواب بدهد با ترکه آ لبا لو کتک میخورد ویا سرزنش میشد۰چند تا ازدرسها مثل نقاشی ، خط ، کاردستی وتعلیمات دینی آنچنان جدی گرفته نمیشد۰دانش آ موزان درساعت این دروس آ زا د تربودند، معلم هم زیاد جدی نمیگرفت سعی میکرد هرچه خودش یاد گرفته به دانش آ موزان یاد بدهد یا تکلیفی میداد خودش کتابی مخواند ویا با همکارا نش صحبت میکرد۰آ نروز بیاد ماندنی وهوای خیلی سرد بعد از دو ساعت ریاضی درس تعلیمات دینی داشتیم۰ در کتاب تعلیمات دینی جدولی بود عبارت ازاسم ، اسم پدر، سال تولد ، سال وفات ، مدت خلافت یا امامت ، محل تولد، محل وفات چهارده معصوم که باید بنظر معلم مربوطه دانش آ موزان از حفظ میکردند۰معلم تعلیمات دینی بکلاس وارد شد مبصر بر پا داد بعداجازه معلم بچه ها نشستند۰اواز یک بچه که درردیف اول نشسته کتاب تعلیمات دینی را گرفت نگاهی کرد و اسم مرا بر زبان آ ورد۰معنیش این بود که من باید پای تخته بروم وجدول را ازحفظ برای معلم ودانش آموزان بگویم ۰درمقابل سوالات متعد د معلم نتوانستم جواب کامل بدهم۰نا گهان چهره معلم دگرگون شد ۰شاید بدلیل اینکه باید دانش آ موزان درس دینی را مثل ریاضی جدی بگیرند و اوازهمان موقع باید شروع کند ۰معلم خودش از مردم همان منطقه بود از ده آ تشان شاید میخواست بفهماند کمترا زمعلم ریاضی نیست که دانش آ موزان احترام بسیاری برایش قایل بودند۰ وشاید هم می خواست دین مبین اسلام را ازطریق کف پای من بزور ترکه آ لبالودروجود م ودیگر همکلاسیها یم فرو کند۰ دستور دا د فلک آ وردند ( یک چوب که دوسر طنابی در وسط آ ن محکم بسته شده ) من را که هنوز جلوی تخته سیاه مجرمانه ایستاده بودم با کمک مستخد م بزمین خوابندند پاهایم را درفلک قرارداده دو نفراز همکلاسیم دوسر چوب را آ نقدر پیچاندند تا پاهایم محکم درآ ن جا گرفت مستخد م روی سینه ام نشست وآ قای معلم شروع زدن به کف پاها یم کرد۰ ا زدرد بخود میپیچیدم سا ق پاهام از درد داشت میترکید کتش را درآورده بود آ نقدر زد تا از ترکه های آ لبالو چیزی باقی نماند دستور داد تا ترکه های جدید بیا ورند۰میخواست شروع کند بزدن همکلاسیم که درکلاس کنارمن مینشست بلند شد وگفت آ قا بقیه کتکش را بمن بزنید۰معلم دینی وقتی این را شنید عصبانیتش دو چندان شد بطرف آ ن دانش آ موز رفت وبا همان ترکه های جدید آ نقدر بسرو صورت او زد تا ترکه ها شکست ۰حالامستخد م ومعلم دیگری که متوجه ماجرا شده بودمعلم دینی را از کلاس بیرون میبردند تعدادی ازبچه ها همکلاسی کتک خورده ام که داود نام داشت برای درمان بدفتر مدرسه بردند وتعدادی هم بکمک من آ مده ا زفلک نجات دادند۰آ قای معلم دینی بسیارباایمان بعدها تغیرنام دا د ومن اسمش را درکتاب اسامی ساواکیها که سالها بعد منتشر شد پیدا کردم؟